تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

بایگانی

1-امشب از اون شبایی بود که دلم میخواست  با کسی حرف بزنم وقتی حالم خوبه دوست دارم حس و حالمو برای کسی بگم اما نبود هیچ کسی نیست که بشه دو کلمه باهاش حرف زد جز در و دیوار اتاقم:))

با دیدن طرح های عاشقانه روی تیشرت های  گروه هو مان بیشتر از قبل حس کردم تنهام امان از شعر ها ، اهنگ ها و یا تصاویری که تنهاییت رو به رخ میکشن بخاطر فرار از این افکار آزار دهنده کتاب رگتایم رو به دست گرفتم و یه نفس شروع به خوندن کردم راستش قرار بود وقتی تموم شد ازش بنویسم ولی طاقت نیاوردم  90 صفحه از 285 صفحه کتابو یه نفس خوندم و پر از هیجانم ، حس خوبی که داره سر ریز میشه درست مثل وقتی که  هفده سال پیش وقت اعلام نتایج کنکور بعد جستجوی فراوون وبدست نیاوردن روزنامه تو خیابون با التماس از پسر جوونی خواهش کردم روزنامه اش رو بهم بده نگاهی بندازم واز شانس خوبم حرف ر  هم تو اون روزنامه بود  و اسمم رو دیدم .پرا زهیجان شدم  جوری که غیر قابل کنترل بود و یادم رفت که تو خیابونم  کلی جیغ زدمو بالا پایین پریدم ، الانم همون  مقدار هیجان با خوندن رگتایم تو رگام تزریق شده جوری که دلم میخواد با ذوق به یکی بگم این کتاب عالیه بهترین چیزی که تا حالا خوندم و... ولی به خودم میام میبینم هیچ کسی نیست که خوشیمو باهاش شریک بشم یکی خوابه ، اون یکی بچش تب داره ، این دستش بنده واون ترجیح میده تنها باشه نباید مزاحمش شد فلانی نت نداره و بهمانی الان وقت چای خوردن و گپ زدن با شوهرشه:))

2- خدارو شکر بخاطر همه چیز روزهای تلخ و شیرین ، داده و نداده ، داشته و نداشته

3- من همواره در حمایت و هدایت الهی هستم 

5- فکر نکنید اتفاق خاصی افتاده ها نه همه اون چیزای بد سرا جاشون هستن فقط این وسط برای بار هزارم یا شاید میلیونم معجزه خدا رو تو زندگیم حس کردم و اون خوشی درونیه که بقول شاملو حسینقلی خنده ی لب خاک و گله خنده اصلی به دله 

شاید برای شما اتفاق های کوچیک زندگیتون مثل این که بعد سازماندهی تو روستا ومدرسه خودتون بمونید یا رفتن مدیر رو مخ واومدن یه مدیر جدید چیز خاصی نباشه اما برای من حد معجزه بزرگ  بود اخه اونقدر دلم شکسته بود که ازش خواستم یه نشونه کوچیک بهم نشون بده با گریه و داد بهش گفتم خسته شدم و اونم صدامو شنید و این شنیدن باعث شد دیگه حس نکنم خدا هم فراموشم کرده 
حالا دعای روز وشبم اینه که این حال خوش همیشگی باشه
6- باز خوندن رو ادامه میدم وفکر کنم تا صبح بیدار بمونم و کتابو تموم کنم

7-به لینک زیر برید و از کسب وکار جدید دوستم مرجان حمایت کنید لطفا

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۶/۲۱
خورشید جاودان

نظرات  (۳)

به خاطر این اتفاق های خوب واقعا خوشحالم خورشید ... گاهی اوقات این چیزهای کوچک هم تو زندگی های ما معجزه تلقی میشوند. فیلم "هامون" یادته؟ اونجایی که میگه: "خدایا، خدایا یه معجزه بفرست!"

یادته بعدش چه اتفاقی می افته؟ واقعا نفس گیره!

پاسخ:
منم بهش گفتم نشونه فرستاد تازگیا یکم حرف شنو شده :))
از اون عشقای لجبازه که تا دادت نره هوا یه تکونی نمیخوره
بازم شکر که نشونه هاش رو فرستاد
عزیز دلم 
چقدر خوشحالم که کلی اتفاق های خوب افتاده 
خداروشکر که سال تحصیلی جدید این جوری شروع شد 
ایشالا همیشه روزات پر از اتفاق های قشنگ باشه
پاسخ:
ممنونم خواهر گلم 
راستی میخوام اینجا یه چیزی در مورد خواهریمون بنویسم فقط یادم بمونه خوبه
حال خوب . چقدر خوبه این حال خوب .
امیدوارم حال های خوب همه ما بیشتر شود . وقتی حال کتاب خواندن باشد خودبه خود حال آدم خوب می شود .
حال کتابی همه ما همچنین شما نیز فزون به باد.

هومان خوبه که اومد اما با خودش یه چیزایی رو برد که حیف شد.
پاسخ:
حال خوب کتابی عالیه 
مخصوصا با خوندن کتاب فوق العاده ای مثل رگتایم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی