سی وشش
خیلی وقتها فکر میکنم بنده خاص خدا هستم دوست ندارم این فکر نشونه ی غرورم باشه ولی فکر و حس خاص بودن همیشه با من بوده ، همیشه که نه مدت زیادیه که این حس همراه منه
خدا منو خیلی دوست داره اینو هم به چشم خودم دیدم و هم حسش میکنم
بیست و یک سالگی برای بار اول بیماری اومد سراغم سه سال بعد اثری ازش نبود تا ۲۷ سالگی که برای بار دوم مهمان تنم شد ، اون موقع از نظر علم پزشکی خیلی خوش شانس می بودم باید تا یک سال دیگه زنده می موندم ولی نه سال از اون روزا گذشت و من همچنان زنده ام و زندگی میکنم این اولین نشونه دوست داشتن خدا
بعضی وقتاشده تا لب پرتگاه رفتم ولی عمو پیره دستمو گرفته و نگذاشته سقوط کنم
بهترین قسمتش قدرت و توان عجیبیه که بهم داده راستش منم مثل شما خسته میشم ، کم میارم وخیلی وقتا از خیلی چیزا شاکی میشم ولی تهش خدا رو شکر میکنم برای داشته ها و نداشته هام انگار که عمو پیره اصلا دلش نمیخواد من ناشکری کنم فوری داشته هامو میاره تو ذهنم
قدرت و توان زندگی کردن باعث شده هرچی سخت تر بشه من مقاومتر بشم و این یه نعمت الهی که عمو پیره بهم داده
تو این دنیایی که همه برای بیشتر داشتن در حال رقابت باهم هستن من یه گوشه ی این زندگی به بهتر شدن محیط اطرافم و حال دل دور و بریام فکر میکنم و هیچوقت دنبال رقابت و حرص بیشتر داشتن نبودم هرچند که معتقدم رفاه مالی یه وجه پررنگ زندگی ماست وتلاشم رو میکنم که تو این زمینه هم به یه جایی برسم ولی وقتی خدا یه پیمونه مشخص رزق و روزی برام در نظر گرفته دیگه چشم و هم چشمی و رقابت چه فایده داره اینجاست که باید شکر گذار همون داشته ی کمت هم باشی
هیچوقت نخواستم مثل خیلی ها یی که می شناسم همه عمرمو دنبال زیبایی ظاهری باشم چون از بچگی تو گوشم میخوندن تن ادمی شریف است به جان ادمیت نه همین لباس زیباست نشان ادمیت و خدا رو شکر میکنم توان متفاوت بودن از نوع دیگه رو بهم داد
خدا رو شکر میکنم که هیچوقت نخواستم مثل یه اثر هنری بیرون برم و ترجیح دادم یه ادم معمولی باشم ولی هر روز یه چیزی یاد بگیرم
ومن تمام این داشته ها و همه زندگیم رو از خدا و نعمت هایی که بهم داده میدونم و بخاطر همینه که میگم خدا منو خیلی دوست داره و خودمو بنده خاصش میدونم
برای شکر کردنش هزار و یک دلیل دیگه هم دارم
ولی وقتی به داشته هام فکر میکنم تو دلم دعا میکنم که هیجوقت مغرور نشم