به امید خدا تا جمعه اقا مصطفی قفسه های کتابخونه رو تحویل میده
بعد از سه ماه درگیری که میتونم و نمیتونم معجزه وار قبول کرد با هفتصد تومن پولی که از لطف و محبتتون تو حساب کتابخونه بود برام پنج تا شش تا قفسه بسازه ولی از شانس خوبم اینقدر قیمت چوب بالا رفت که کل قفسه ها هزینه اش ۹۰۵ هزار تومان اونم بدون دستمزد شد و الان بنده مبلغی هم به این دوستمون بدهکارم که منتظر یه معجزه دیگه از طرف خدا هستم ببینم میزنه پس کله کدوم بنده اش اونم تو این اوضاع بد اقتصادی
کاش بجای یه معلم حق التدریس که تابستون حقوق نداره یه معلم رسمی بودم اونوقت خیلی راحت از پس هزینه های کتابخونه بر می اومدم
تعداد ششصد و خورده ای کتاب تا امروز ثبت شده و تقریبا سیصد و خورده ای کتاب هم تو محل کتابخونه تو روستا هست که ثبت نشدن و بازهم کلی کتاب تو راه هست که دوستای شهرستانی و تهرانی لطف کردن و فرستادن
اوضاع احوال کتابخونه شکر خدا خوب پیش میره جز یه مورد که بنده به شدت دست تنها هستم و تمام کارها رو تا بحال خودم بدون کمک هیچ بنی بشری انجام دادم
این تنهایی یکم نگرانم میکنه چون توان جابجا کردن و چیدن وسایل رو ندارم و به نیروی کمکی نیاز دارم ولی متاسفانه کسی به روی مبارکش نمیاره
کمی استرس دارم چون دلم میخواد جایی رو که بعنوان مکان کتابخونه در اختیارم گذاشتن رو شکل یک کتابخونه واقعی کنم و کلی فکرای خوب دارم ولی حکایت جیب خالی و پز عالی
روزی که استارت کتابخونه رو زدم هزار تومن هم تو حسابم نبود ولی شکر خدا همه چی با اعتماد و لطف شما خوب پیش رفت
الانم خودمو به خدا می سپارم و ازش میخوام تا اخرش حمایتم کنه به هر طریقی که خودش صلاح میدونه