تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

بایگانی

۳ مطلب در مهر ۱۴۰۲ ثبت شده است

۳۰مهر

توی هزار و نهصدو یکمین فکرم به تنها گزینه کتابخوانیم فکر میکنم به خودم میگم کتاب صوتی گوش کن و سعی میکنم دوباره شنیدن کتاب رو شروع کنم یه داستان بنام آینه مرد مرده از سری داستان های پوارو برای دست گرمی انتخاب میکنم و هندزفری در گوش شروع به شنیدن میکنم یکساعت و چهل و شش دقیقه بد نبود 

توی هزارو نهصد و یکمین فکرم به این فکر میکنم  که از مسوولیت خونه خسته شدم از مرد بودن کنار زن بودن از قاتی شدن همه چی راستش نقش مردونه خودمو اصلا دوست ندارم به خودم میگم کاش با یه مرد پولدار ازدواج میکردم که بار سنگین مالی رو از رو دوشم بردارم ولی کفه ترازو به سمت ازدواج نکردن سنگینه من ازازدواج  متنفرم  در ضمن این بخش از فکرم کمی احمقانه است به خودم میگم چون فشار زیادی رو داری تحمل میکنی به این گزینه احمقانه فکر میکنی مرد پولدار... ازدواج ... فرار از فشار

به نظرم فکر کردن به یه گنج بهتر از این گزینه است

تو هزار و نهصدو یکمین فکرم به این فکر میکنم که من دانش اموزام رو خیلی دوست دارم همه دلخوشی من چهار پنج ساعت تدریس علومه هرچند علوم درس سنگینیه ولی با تمام وجود دوستش دارم

تو هزار و نهصدو یکمین فکرم یه لیست خرید هم وجود داره که به میزان حقوق این ماه بستگی داره تعمیر کابینت زیر سینک تعویض عینک خرید لباسشوویی  که هنوز این لیست تکمیل نشده

و در نهایت بعد از این همه فکر کتاب صوتی دیگری انتخاب میکنم و برای جلوگیری از طغیان افکارم گوش میکنم

خورشید جاودان
۲۷مهر

چند سال پیش که هنوز زندگی اینقدر سخت نشده بود هروقت میخواستم حال خودمو خوب کنم کتاب میخریدم اوایل فصل پاییز که هوا قابل تحمل تر می شد و میتونستم با باد پنکه تو اتاق سر کنم رو تختم دراز می کشیدم و مثل میت بی حرکت ، یه نفس کتاب میخوندم دوساله که فقط به قیمت سرسام اور  کتابا نگاه میکنم وبه این نتیجه می رسم که اولویت من کتاب نیست با پول کتاب میتونم دارو بخرم

لعنت بهشون که تنها دلخوشی کوچیک زندگیم رو ازم گرفتن و زندگی سگیمون رو به جهنم تبدیل کردند

شهر ما سه کتابخونه داره که دوتاش اونقدر با خونه ما فاصله دارند که باید قیمت یه کتاب رو خرج رفت و امد کنم اونی هم که نزدیک خونمونه قفسه های خالیش  ادم رو غمگین میکنه

کتاب صوتی رو امتحان کردم برای مدت کوتاهی جواب داد پی دی اف هم چشمام رو اذیت میکنه

تو این شرایط زیر باد پنکه رو تختم دراز میکشم و به کتابهایی که میخواستم بخرم فکر میکنم و به خودم میگم کاش کتابفروشی وجود داشت که کتاب قسطی می داد 

اخرش هم عصبی و کلافه چشمام رو می بندم و سعی میکنم فراموش کنم

 

 

خورشید جاودان
۱۰مهر

 ۱_در حال دوباره خوانی یادداشت های یک دیوانه ی گوگول هستم

بهترین زمان برای خوندن ادبیات روسیه به نظرم فصل پاییزه یه جورایی ریتم کند این فصل با کتابهای نویسندگان روس هماهنگه و لذت خوندن کتاب ها رو برای من چند برابر میکنه

بین کتابهای نویسندگان روس که تو کتابخونم دارم یادداشتهای یک دیوانه از امتیاز خاصی برخورداره و جذاب تره بخاطر همین چندسالیه که با شروع فصل پاییز میرم سراغش

از بین داستانهای این کتاب بلوار نیفسکی و یادداشتهای یک دیوانه عالی هستند ولی هیچوقت با داستان دماغ نتونستم کنار بیام

 

کتاب بعدی برادران کارامازوف که فکر کنم برای دوم میخوام بخونم

فعلا با روس ها سرگرمم وروزگار رو میگذرونم

 

 

خورشید جاودان