روز های خوش سلام
يكشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۱۰ ب.ظ
تو زندگی من ادمهای خوبی هستن، با اینکه ندیدمشون همه تلاششون رو میکنن حال دلمو خوب کنند
رفقای ارزشمندی که برای من حکم گنج رو دارن
درسته گاهی ازشون دلخور و گاهی نا امید میشم ، اما خودشون هم میدونن دل من جایی برای دلخوری نداره
امروز از مدرسه که برگشتم خونه مسیر ایستگاه تاکسی تا خونه رو گریه می کردم چون با احمق ترین مدیر دنیا طرفم
هوا هم گرم و شرجی کشنده جوری عذابم میداد که وقتی رسیدم خونه فوری فشارخونم ُاندازه گرفتم پنج بود
تا رسیدم خونه مقنعه و چادر رو گداشتم کنار تا مامانم گفت سلام مثل ابر بهار گریه کردم ، خانوادم میدونن تو این شرایط باهام حرفی نزنن و حتی سعی نکنن دلداریم بدن ، فقط مامان با یه لیوان اب خنک و یه ارامبخش اومد تو اتاق و یه سری خوراکی برای تنظیم فشار
قسمت شیرین ماجرا این بود که با چشم های اشک آلود یه بسته پستی رو میز دیدم و با همون وضع غمبار و در حال گریه بسته رو باز کردم و با این کتابها رو برو شدم
بسته ی پستی حال خوب کنی که هانی عزیز برام فرستاده بود باعث شد حالم خوب بشه ، میدونید تا قبل امروز چون ازش دلخور بودم دلم میخواست کتابا نرسن وبرگشت بخورن ، اخه دختر لوس درونم حسابی لج کرده بود
من گاهی خیلی لجباز میشم ولی وقتی بسته رو باز کردم و کتابها رو دیدم بخصوص چهار میثاق رو خدا رو شکر کردم که اوستا کریم کلن به حرفا و خواسته های من توجه نمیکنه :)))
فقط خدا میدونه که چقدر هیجان زده هستم از دیدن این کتابها
ممنونم هانی جان خیلی خیلی ممنونم
خوشبختی وقتیه که از چهار میثاق دو جلد داشته باشی یکی رو کامران جان جانان بهم هدیه داده بود پارسال این یکی رو اقا هانی میدونید اینقدر دوستش دارم که صد جلد ازش داشته باشم هم مهم نیست
در مورد داستان های فارسی باید بگم که خیلی کم خوندم واین کتابها تجربه جدیدی هستن
میخونم ودر موردش می نویسم
فعلن خوشحال وشاد وخندانم که کتابها تو بهترین وقت به دستم رسید و بعد از مدتها حال بد امروز وبقیه روزهای باقیمونده شهریور رو خوب خواهم بود
۹۶/۰۶/۰۵