تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

بایگانی

دارالمجانین

شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۶، ۰۹:۲۵ ب.ظ
خیلی سال پیش اونقدری که یادم نیاد چند سال پیش بود وقتی که زندگی جوری عرصه رو تنگ کرده بود که تنها  راه چاره دیوونه شدن بود به پیشنهاد دوستی کتاب دارالمجانین استاد جمالزاده رو خوندم کتابی که نسخه کاغذیش رو گیر نیاوردم و به پی دی اف اکتفا کردم اونقدری از خوندش گذشته که هیچی از داستان یادم نیاد فقط میدونم شخصیت اصلی قصه برای رسیدن به معشوقش خودش رو مجنون نشون میداد شایدم اشتباه میکنم خیلی خیلی خوشم اومد از داستانش اما چون خوندن پی دی اف تو حال بد اون روزا آزار دهنده بود نزدیک صفحات اخرش خوندنش رو رها کردم 
حالا اگر از من بپرسین قبلا ازمرگ چه آرزویی داری میگم پیدا کردن کتاب کاغذی دار المجانین و تا آخر خوندن اون 
ارزوی بعدیم هم داشتن کتاب آبلوموف فکر کنم میدونید چقدر این کتاب رو دوست دارم عزمم رو جزم کردم حداقل در مورد آبلوموف خودم رو به آرزوم برسونم و اگر مشتری هزینه سفارشش رو پرداخت اولین کاری که میکنم حتما ابلوموف رو سفارش میدم و ورودش به کتابخونم رو جشن خواهم گرفت 
میدونید از مرگ هیچ ترسی ندارم چون تو دنیاهای بعدی میخوام مامان و عمو مجید والی رو پیدا کنم و تا ابد کنار اونا بمونم و همین فکر ، دیدن اشناهای عزیز تو دنیاهای غریب بهم قوت قلب میده که مرگ رو بپذیرم و با شرایط کنار بیام 
فقط مدتی که به کتابخونم نگاه میکنم و جای خالی خیلی از کتابها رو می بینم در مقابل مرگ مقاومت میکنم 
اگر دنیاهای پس از مرگ اونجوری که من تصور کردم وجود نداشته باشه وبه بهشت و جهنم خلاصه شده باشه چی ؟ 
به نظرتون میشه تو جهنم یه کتابخونه بزرگ داشت ؟ حالا شاید چون بهشت جای خوبی بشه زیر سایه درختای بهشتی نشست و کتاب خوند 
شاید باورش براتون سخت باشه که یه نقر همه دغدغه اش همین چیزایی باشه که تو همین چند خط نوشته ولی واقعا مرگ و دنیای بدون کتاب منو می ترسونه دکترم میگه اینا عوارض تنهایی و بیماری ولی من فکر میکنم به ارزوی دیرینه ام رسیدم وبالاخره فیوز سوزوندم :))
آزمودم عقل دور اندیش را
بعد از این دیوانه سازم خویش را
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۷/۲۹
خورشید جاودان

نظرات  (۴)

سلام. دارالمجانین رو میتونی توی اپلیکیشن اندرویدی طاقچه توی قسمت رایگان‌ها بخونی و اخرش هم قشنگ جمع و جور میشه :(

البته اگر من وقت داشته باشم میرم سمت دولت‌آبادی.
پاسخ:
ارزوی من گرفتن نسخه کاغذی دارالمجانین تو دستمه که هر جا گشتم پیدا نکردم فقط ممکنه تهران پیدا کنم
دولت ابادی رو زیاد نخوندم 
اگه بخوام حساب کنم برای خوندن همه خوبهای دنیا تا قبل مرگ باید عمر نوح داشت

من هم نسخه پی دی اف " دارالمجانین " رو خوندم

به نظرم کتاب قشنگی هست

نسخه ی خطی این کتاب رو هم توی انقلاب دیدم

اگه بتونم برات تهیش میکنم

ولی کتاب آبلوموف رو نمیدونم ... اونم پیدا کردم برات میفرستم

و در مورد دکترتون ... من فکر میکنم خودش به دکتر احتیاج داره

این پروفسور نمیدونه که اگه روی سر کسائی که امروز بنام تروریست

میشناسیم کتاب میریختن دیگه احتیاجی نبود که الان بمب بریزن ! و

ایشون نمیدونه که : هر کتاب دنیائیه جادویی که قادره مرده ها رو زنده کنه

و به زنده ها جاودانگی ببخشه !

پاسخ:
نه بابا دکترم خیلیم خوبه رفیق منظورش از گفتن اون حرفا که کتاب خوندنم نبود منظورش خواب و خیالم بود و حرفای عجیب غریبی که خیلیاش رو هرگز ننوشتم :)) هر چی باشه ایشون مشاور نیستن  تخصصشون چیز دیگس فقط دیدگاهشون رو گفتن تا بحال مریضی به خلی من نداشته تعجب کرده بود :))
راست میگه طفلی برای فرار از درد به این روش زندگی پناه اوردم 

اگر زندگی های بعدی ای وجود داشته باشه که من شک دارم، اون وقت صددرصد کتاب هم وجود خواهد داشت، چون اگر قرار باشه ویژگی های انسانی را حفظ کنیم که باز هم من شک دارم، انسان همیشه به قصه ها نیاز دارند!

من هم اینجا دنبال دارالمجانین برات می گردم، البته طبعا نسخه ی افست شده و تو هم خبر بده ببینم کسی زودتر از من برات پیدا کرده یا نه! 

پاسخ:
اقا تا الان که خیلی ادعای شجاعت کردم و گفتم از مرگ نمی ترسم بخاطر این بوده که سعی میکنم به خودم بقبولونم تناسخ وجود داره 
خب حالا ممکنه به هیبت موجودات دیگه در بیام ولی ترجیح میدم کتابخونه باشه مثلا درخت کتابخون بشم یا ماهی کتابخون همه ویژگی های انسانیمو بدم جز همین 
بعد مرگ مامانم تنها چیزی که منو زنده نگه داشته کتابا بودن 
در مورد کتابم بخدا راضی به زحمتتون نیستم بدون تعارف میگم 
اسم جمالزاده که میاد اولین چیزی که به ذهنم میرسه یاد داستان کباب غاز یا از ماست که بر ماست میفتم . یادش بخیر اونموقع تو مدرسه وقتی خوندمش چقدر لذت بردم با اینکه چند بار دیگه جاهای دیگه هم خوندمش اما هنوز مزه همون دفعه اولش زیر زبون یا بهتر بگیم یه گوشه ذهنمه.
ما که اینجا سفر به انتهای شب که همه جا صحبتشه رو هم گیر نیاوردیم چه برسه به دارالمجانین کاغذی. 
اما چیزیه که تو تهران غیر ممکن نیست . امیدوارم بزودی به آرزوت برسی .
پاسخ:
بله عزیزان گفتن انقلاب از دست فروشا نسخه کاغذی دار المجانین رو دیدن و حتی بزرگواری کردن واعلام آمادگی کردن که کتاب رو تهیه کنند وبه دستم برسونند ولی خب من راضی به زحمت نیستم مطمعنم بالاخره کاینات یه جوری یه روزی و حتی یه جایی غیر منتظره منو به آرزوم می رسونه
گفتی کباب غاز و کردی کبابم اوف اون الوی برقان تو دل غازا هنوز که هنوز بعد سالها تحریکم میکنه :))
من هم جمالزاده رو با کباب غاز اونم دوم راهنمایی شناختم البته کتاب دوم راهنمایی دادشم چون تو دوره اونا کتابا عوض شد که اون موقع من دبیرستان بودم واینجوری عاشق جمالزاده شدم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی