تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

بایگانی

باز گشت خرچنگ

دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۰، ۰۲:۴۱ ب.ظ

یک اشتباه ژنتیکی باعث شد من هم به جمع حاملان خرچنگ در خانواده بپیوندم دکترا بهش میگن وراثت ولی من ترجیح میدم به چشم یه اشتباه نگاهش کنم 

اینجوری بهتر میتونم باهاش کنار بیام 

برای اولین بار که مجبور شدم خرچنگ خان رو همراه سلولهای خونیم با خودم حمل کنم چون یه موجود ناشناخته بود باهاش رفاقت کردم تا بشناسمش از غافلگیری هاش هیجان زده شدم گاهی هم باهاش جنگیدم  ولی بعد سالها که برگشت الان نمیدونم چطور باهاش برخورد کنم چون دقیقا میدونم قراره چی به سرم بیاد  حتی بیمارستانی که قرار برم رو میشناسم حتی دکترها 

این بار کمی ترسناک شده برخلاف دفعه قبل که ازش نمی ترسیدم  بخاطر همین تنها راهی که به ذهنم رسید اینه که تا می تونم تو چمدونم کتاب جا بدم حتی با حرص تمام کلی کتاب هم سفارش دادم که وقتی میرم خانه درمان به کتابهام پناه ببرم 

هروقت گیج میشم هروقت یه اتفاق غیر منتظره می افته فقط کتابها میتونن از میزان ترس و نگرانیم کم کنن و اینبار هم امیدوارم کمک کنن 

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۰/۰۴/۲۱
خورشید جاودان

نظرات  (۱)

سلام

چه بیماری ؟!

پاسخ:
دلم نمیخواد حتی اسمش رو بیارم همون خرچنگ 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی