ماجرای من و جناب یوسا
این دو سه روز اخیر تو مسخره ترین حالتم بودم به نظر خودم جدی بود ولی شاید اگر بیانش کنم برای شما طنز باشه
برای انتخاب کتاب دچار وسواس شدم ، درست شنیدین میخوام کتاب بخونم ولی برای انتخاب کتاب دچار استرس میشم
نویسنده مورد نظر جناب یوساست راستش بعضی نویسنده ها برای منی که کتابخوان معمولی هستم اونقدر اسمشون بزرگ به نظر میاد که ماه ها یا شایدم سالها با خودم کلنجار میرم که برم سراغشون گاهی موفق شدم که از این مانع عبور کنم و از نویسنده مورد نظر کتاب خوندم گاهی هم کلا بیخیال بعضی نویسنده ها شدم
یکی از نویسنده هایی که من رو دچار درگیری کرده بود ماریو وارگاس یوسا بود و البته هنوزم هست ولی هفته گذشته تصمیم گرفتم به این مانع ذهنی غلبه کنم
بخاطر اینکه سرخورده نشم و تو ذوقم نخوره پرس و جو کردم و از بد شانسیم اولین نفر عاشق یوسا بود که قطعا به گفته خودش گزینه مناسب مشورت نبود
نفر دوم هم نتونست خیلی بهم کمک کنه چون از علاقمندان یوساست ولی نه به شدت نفر اول
حالا من موندم و وسواسی که گاهی ضربان قلبم رو بالا میبره
تو این روزها و شرایط افسردگی همگانی میترسم داستانهاش اونقدر توش فلاکت باشه که حالمو بدتر کنه چون متاسفانه به شدت تو داستان کتاب غرق میشم
از یوسا کتاب راهی به،سوی بهشت رو دارم ولی تردید دارم بخونم
فکر کنید درگیری های ذهنیم کم بود اینم اضافه شد😁
البته من با کالوینو هم همین مساله رو داشتم و به شدت نسبت به خوندن کتاباش مقاومت میکردم هیچ دلیل خاصی هم نداشت تا بالاخره شروع به خوندن کردم و عاشقش شدم
خب اول یکم ازش بخونید نهایتا اگه باب میلتون نبود ادامه نمیدید دیگه
چند روز پیش توی طاقچه کتاب شیطان تولستوی رو دیدم گفتم بخونم ببینم چیه . به خودم اومدم دیدم تموم شد 😅.. داستان کوتاه بود خیلی مختصر