تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

بایگانی

پراکنده گویی متناقض

يكشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۰:۴۶ ب.ظ

۱- مادربزرگ من ۹۰ سالشه و چهارچنگولی چسبیده به زندگی

از اون ادمای در دری و اهل گشت و گذاره یعنی دست خودش باشه تو خونه بند نمیشه  به طرفه العینی هم میتونه بچه هاش رو دستپاچه کنه و با گفتن حالم خوب نیست میخوام بمیرم اون بیچاره ها رو دور خودش جمع کنه 

ولی من با نصف کمتر از سن ایشون  دارم بار سنگینی به دوش میکشم

قبلا خیلی دوستش داشتم ولی الان نه شاید هم هنوز همونقدر دوستش دارم ولی چون به شدت بهش حسادت میکنم اون دوست داشتنه کمرنگ شده اون چسبیده به زندگی و ول نمیکنه ،ناشکرو لوسه عین بچه ها همه هم لی لی به لالاش میگذارن

 

دیروز به شدت از دست ادا اصولش کفری بودم به مامان گفتم این پیرزن چرا

باورش نشده پاش لب گوره ؟ چرا وا نمیده ؟ بهش بگین قد خدا عمر داره

این همه حرف رو بدون کوچکترین خجالت و عذاب وجدانی زدم و الانم ککم نمیگزه و میتونم بدترش رو هم بگم انگار میخوام انتقام تلخی خودمو از اون بگیرم از اینکه اون بیشتر از من تو زندگی بهش خوش گذشته وضع مالیش بهتر بوده و عشق و حال کرده زورم میاد

پ ن: بعد چند ساعت که اون چند خط بالا رو نوشتم و عین خیالمم نبود کمی عذاب وجدان گرفتم چون خاطرات خوبی هم ازش دارم من فقط بی منظور بهش حسادت میکنم چون دکترا به اون نگفتن قرار بمیره

 

۲- عمه ام بعد از تقریبا سه سال که دوران کرونا بود از شهرستان اومد خونمون و امروز مهمانمون بود دارم کم کم پی به مهربونی اش میبرم چون بچگیامون بین من و دختر عموم فرق میگذاشتن خیلی محبت الانشون به دلم نبود ولی وقتی از بچگیام برام تعریف کرد پی بردم عمه هام هردو مهربونن واقعا هم محبتشون از ته دله گاهی کافیه از کودکیت باهات حرف بزنن که بفهمی چقدر دوستت دارن 

اون فرق گذاشتن هم زاییده خیال یه دختر بچه پنج شش ساله بوده که سالها پرورشش داده بوده تو ذهن خودش وبا کوچکترین حرکت خواسته یا ناخواسته به خودش ثابت میکرد که ببین بین من و اون فرق میگذارن

امروز بعد سالها سرشار از حس خوب شدم

۳رفتم کتابخونه از احمد محمود یه کتاب بنام از مسافر تا تبخال و سمفونی مردگان عباس معروفی رو گرفتم بخونم باشد که رستگار شویم

از تاخیر در تمدید کتاب عقاید یک دلقک هم ۱۵۰۰ تومن جریمه شدم که چون قبلا سخاوتمندی کرده بودم و برای جریمه های قبل ده هزار تومان داده بودم و مقداریش اضافه بوده جریمه هام هم صاف شد

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۲/۲۴
خورشید جاودان

نظرات  (۴)

مادربزرگت می دونه دکترا به تو چی گفتن؟

تو تنهایی پیگیر درمانتی ؟ همراهی چیزی نداری؟

دکترا چطوری بهت گفتن چرا به همراهت نگفتن؟

مهم اینه که چراغهای زندگی در تو روشن اند.

بابت یه چیز بهت حسودیم میشه

یه جور کماله یه آن ی ه که تو داری و لاغیر

دلبر آن نیست که مویی و میانی دارد

بنده ی طلعت آن باش که آنی دارد

پاسخ:
چون مامانم بیماره به دکتر گفتم هرچی شد به خودم بگه بنده خدا با من نابود شده طی این سالها 
سالهاست زیر نظراین دکترم میدونه وضعیتم چطوره 
تحمل من برای شنیدن خبر بد از اطرافیانم بیشتره و از طرفی دوبار قبل سالها قبل هم من رفتنی بودم اون دو دفعه به خانوادم گفتن و از غصه دق کردن بیچاره ها
فکر کن به همراهم بگن دور از جون الان عزادار یکی از اونا بودم 
اینبار که برگشت از همون اول شرط کردم هرچی شد هیچ کس نفهمه اصلا با این شرط قبول کردم درمان رو شروع کنم
الانم شاید با همه ترس و سختی اش موندگار باشم
اخه خدا وقتی شوخیش بگیره در حد مرگ منو میترسونه
اگر موندنی باشم چرا کسی غصه بخوره

آفرین

آفرین

یا علی مدد

اینا که میگی در حد حرف هم آسون نیست

پاسخ:
من وقتی نفسم میگیره با اینکه چند ثانیه بیشتر نیست وحشت میکنم
منم مثل بقیه ادما هستم هیچ فرقی باشما و دیگران ندارم
ولی انتخابم یه انتخاب سخت بوده
چون مجبورم
تو این خانواده به غیر من افراد دیگه ای هستن که به مادر نیاز دارن از نبود من غصه میخورن ولی وجود مادر مهمتره 
ادما بعد از دست دادن مادر یتیم میشن تا پدر اونم ناراحت میشنا ولی مامانا دلگرمین قوت قلبن
و من انتخاب کردم به هرقیمتی مامانم رو نگه دارم تا ستون خونه ویران نشه
درسته مامان واقعیم نیست ولی مامانمه دیگه

حق گفتی

تو خرچنگ و شکست میدی 

از کی شروع شد؟از ریه است مشکل؟

پاسخ:
میشه این سوالا رو جواب ندم ؟ حوصله ندارم در موردش حرف بزنم ببخشید
امیدوارم این بار برای همیشه بره

ببخش

البته که میشه

آخه بگو مگه تو دکتری 

هوای شهرتون خوبه ؟ ما اینجا تو تهران  هنوز زیاد گرممون نشده

پاسخ:
ما شبا و ظهر کولر روشن میکنیم ولی صبح با پنکه قابل تحمله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی