چرا ؟
سه شنبه, ۱۷ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۴۰ ب.ظ
بعد از تشخیص اضطراب شدید و وسواس فکری
اینبار نوبت تشخیص بیش فعالیه بعد ۴۲ سال حالا علت خیلی از رفتارهام رو میفهمم کافی بود زودتر تشخیص میدادند این همه سال عذاب نمی کشیدم گاهی از خدا شاکی میشم که من چه گناهی کردم که این همه سال عذاب کشیدم
اونوقت دختر بچه کوچک درونم رو بغل میکنم وبهش اطمینان میدم که کمکش میکنم حالش خوب بشه
۰۳/۰۷/۱۷
" اینبار نوبت تشخیص بیش فعالیه بعد ۴۲ سال حالا علت خیلی از رفتارهام رو میفهمم کافی بود زودتر تشخیص میدادند "
جالبه ، اتفاقا خودم هم سالها پیش متوجه شدم دوست ندارم یه جا بشینم
همش دوست داشتم حرکت کنم
اینطور بودن عدم تمرکز و بی حوصله گی میاره
دکتر نرفتم ولی حدس می زنم به نوع خقیقی از بیش فعالی مبتلا هستم
من ناراحتم که پدر و مادرم فقط نمرات خوبم رو می دیدند و اصلا ضعفها و معایبم رو اصلاح نکردند
مثلا دوم راهنمایی بودم که بغل دستیم یه هو مدل خودکار گرفتنم رو مسخره کرد
حرفی بهش نزدم اما یه نگاهی به دیگران انداخنم
دیدم من دارم طور متفاوتی خودکار رو دستم می گیرم !!!
تازه برام مشخص شد چرا مشق نوشتن توی ابتدایی
انقدر برام عذاب الیم بود !!!
اون معلم های بی وجدان فقط نمرات بیست منو می دیدن
حتی یکیشون متوجه اشتباهم در گرفتن مداد نشد !!!
خیلی سعی کردم تا نحوه گرفتن خودکارم اصلاح شد
چیزی که عادت بشه مشکل بشه عوضش کرد
همین مشکل بی قراری سالهای دانشگاه خیلی اذیتم کرد
ای کاش همون موقع متوجه می شدم و با قرصی یا دارویی
به آرامش می رسیدم
الان دیگه خودم رو شناختم
خودم رو مجبور به آروم موندن و آروم حرف زدن می کنم
و هیجان زده نمیشم
بهترم
ولی چه خوب بود اطرافیانم همون سالها پیش متوجه می شدند
و اینهمه بیقراری رو تجربه نمی کردم