تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

بایگانی

۱۱ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است

۳۱فروردين

درد جسمی که شروع میشه روح و روانم به یک آرامش عجیبی میرسه یه جوری درونم ساکت میشه که بتونم روی درد جسمم تمرکز کنم

شبیه بچه ی ملاحظه کاریه که می بینه مامانش سرش شلوغه مودب یه گوشه خونه خودش رو سرگرم میکنه

این سکون و سکوت درون باعث میشه به درد جسمم  فکر کنم و  روی پیدا کردن  راه حلهایی برای کنار اومدن باهاش متمرکز بشم وبه خودم بگم بالاخره یک روز تمام میشه 

وقتی پریود میشیم تو بدترین حالت قرار میگیریم تا تجربه نکرده باشی نمیتونی بفهمی اون بدترین حالت چیه و هرماه با صبوری این دوره رو میگذرونیم چون مطمئنیم میگذره  

من هم از وقتی خرچنگ برگشته به خودم میگم بدتر از دوران پریودی نیست بللخره تمام میشه   ازش نمیترسم چون میدونم ته زندگی همه مرگه یعنی نهایت این بیماری یا هر بیماری دیگه اگر درمان نشه همینه

خب بین هزاران مدل مرگ اینم یه نوعشه

من قرار نیست بمیرم ولی نهایتش رو برا خودم ترسیم کردم که این مدت از زندگیم لذت ببرم

خیلی وقته کتاب نخوندم اخرین کتابی که خوندم پستچی همیشه دوبار در می زند بود که پایانش رو خیلی  دوست داشتم

سرگرمی جدیدم این روزا دیدن عروسکهای بومی روسیه تو پینترست  و ذخیره کردن اوناست که سر فرصت درست کنم 

به برگزاری یک دوره عروسک سازی با دور ریزها هم فکر میکنم 

 

خورشید جاودان
۲۱فروردين

واقعا مادربزرگم راست میگه پیلِ بِنه سر،سنگ رو ایکنه ( پول رو بگذار رو سنگ راه میره)

اینجانب تا امروز ظهر هرکاری کردم از دنده چپ پیاده نشدم همیشه موسیقی جواب میداد ولی اینبار موسیقی هم جوابگو نبود تا اینکه همکارم همه ی  عروسکایی  که دوخته بودم رو خرید هرچند مبلغش کمتر از نیم میلیون بود ولی باعث شد کلا دنده های چپ و راست رو فراموش کنم😁

و همکار دیگه ام دوتا عروسک سفارش داد 

و اینجاست که به معجزه ی پول ایمان اوردم😂

از اونجایی که من احیاگر و بازسازنده عروسکهای بومی شهرمون هستم به دعوت اداره میراث رفتم بازارچه صنایع دستی ،جایی که محل فیلمبرداری بخشی از مستندی بودکه راجع به شهرمون می ساختند و براشون عروسک بومی ساختم

و فکر کنم بطور موقت خرچنگ و دنده چپ و راست رو فراموش کردم چون میخوام باز برای فروش عروسک بدوزم فعلا پر انرژی هستم تا ببینم چی میشه

 

خورشید جاودان
۲۰فروردين

هیچوقت با کسی درد دل نمیکنم چون پشت هر درد دلی یه حس ترحم یا قضاوت  هست

و مشکل اینجاست که چون حرفی نمیزنم همه فکر میکنند قدرتمندم راستش به نسبت دیگر دخترهای دور و بر که میشناسم قدرتمند هستم ولی گاهی برای حفظ این قدرت و ادامه جنگ با زندگی دوست دارم از فشارهایی که دارم تحمل میکنم حرف بزنم  اما همینکه از خستگی ها و فشارهایی که داری تحمل میکنی میگی یا قضاوتت می کنند یا حس ترحمشون بر انگیخته میشه و تو خوشبینانه ترین حالت بهت میگن از تو بعیده

من سوپر من نیستم و اصلا نمیخوام قوی به نظر بیام منم مثل بقیه ادمی معمولیم که کمی توان و تحملش نسبت به بقیه بالاتره وگرنه مسائل و مشکلاتم شبیه شماست

مورد بعدی که واقعا حالمو بد میکنه اینه که سالهاست از نزدیکان تا غریبه اینو شنیدم تو که این همه کتاب میخونی تو دیگه چرا

نه توان و قدرتم نه کتاب خوندنم و نه هیچ چیز دیگه باعث نشده من ادم خاصی باشم که ازم انتظار ماورایی بودن داشته باشند

منم عصبانی میشم دلخور میشم خوشحال میشم اشتباه میکنم و... درست مثل همه حالا کمی متفاوتم دلیل نمیشه انتظار زیاد از حد توانم ازم داشته باشند

من فقط میخوام معمولی باشم

خورشید جاودان
۱۹فروردين

امروز از اون روزایی بود که از دنده چپ بیدار شده بودم 

وقتی خرچنگ برگشت به دکتر گفتم چقدر میتونی نگهم داری گفت چقدر وقت میخوای گفتم اندازه ای که بتونم کل کتابای کتابخونم رو دوباره بخونم پرسید معمولا چقدر طول میکشه ؟ پاسخ دادم تقریبا یک سال 

دکترم اخلاق منو خوب می شناسه بخاطر همین پایه است

ولی واقعا خسته شدم اونقدر درگیر دست و پنجه نرم کردن با خرچنگ بودم که اصلا یادم نمیاد چند سال ازش گذشت میاد و میره و من همچنان زنده ام

 

باید به دکتر میگفتم تا یه همسر خوب پیدا کنم نگهم دار و از اونجایی که  من کلا قیدازدواج رو زدم فکر کنم دکتر باید قد نوح نگهم داره به عبارت دیگه عمر نوح رو داشته باشم تا بقول دایه ام خدا به راه راست هدایتم کنه😊 طلب عمر نوح داشتن

 برمیگرده به میل به زندگی که با همه سگی بودنش عجیب ادم دو دستی بهش میچسبه

فروردین ۱۴۰۲ تا به امروزش هر روز نوشتم چون هروقت نمیخوام به خرچنگ فکر کنم مدام حرف میزنم ولی واقعا بدبین و خسته ام هم نسبت به ادما هم نسبت به شرایطم

الان که از دنده چپ بیدار شدم این وضع منه شاید برعکسش فردا از یه چیزبهتر و یا حال بهتر نوشتم چون تحمل حال گند الان رو ندارم شاید فردا یه چیزی پیدا کردم که حالمو بهتر کنم هرچند یه برادر زاده کوچولو دارم که همه زندگیمه ولی به غیر از اون باید بگردم دلیل دیگه ای هم پیدا کنم

واقعا دلم میخواد برای اولین بار تو این همه سال بپرسم چرا من ؟ 

 

 

 

 

 

خورشید جاودان
۱۷فروردين

رفقای خوب اسکورسیزی رو دیدم عالی بود 

اگر به فیلمهای مافیایی و گنگستری علاقمندید پیشنهاد میکنم ببینید میگن بعد پدر خوانده جز شاهکارهاست اولین تجربه فیلم دیدنم نسبت به کتاب خوندنم خوشایند تر بود چون تا دو سه سال اول هرچی میخوندم حس میکردم چیزی نمیدونم الانم نسبت به دوستان کتابخون من رسما هیچی نمیدونم سبکهای ادبی رو نمیدونم ، نمیتونم در مورد کتاب بنویسم ولی دیگه اون حس بد دیگران خیلی بلدند واینا چیه می نویسی رو ندارم با جرات بیشتر در مورد کتاب می نویسم و حرف میزنم حتی به جایی رسیدم که میتونم به دیگران کتابهای خوبی برای خوندن پیشنهاد بدم ونویسنده های خوبی رو میشناسم که این پیشرفت خیلی خوبیه

اما فیلم دیدن به نظرم راحت تر اومد  هرچند تو این زمینه هم هستند افرادی که  اطلاعات کاملی دارند ولی از نظرم راحت تر بود چون فقط دیدمش و ذهنم رو مثل کتاب درگیر نکرد و خیلی مثل کتاب خوندن لازم نیست براش تلاش کنم

مجید فیلم معرفی میکنه کمی راجع بهش تحقیق میکنم با روحیاتم سازگار بود می بینم

یا برعکس بهش میگم از چه مدل فیلمایی خوشم میاد و باهاش راحتم بر اساس اون بهم فیلم معرفی میکنه ولی در مورد کتاب خوب خوندن ،نه کتاب خوندن چالش های زیادی داشتم 

خورشید جاودان
۱۵فروردين

همین امروز که تصمیم گرفته بودم بعضی ها رو از لیست دوستیم خط بزنم و بعد از دوتا پیام غر و ابراز دلخوری که حقم داشتم با مجید قهر کنم زنگ زد و بعد چند ماه که هی میگفت زنگ میزنم و نمیزد و بعد تقریبا یکماه که قرار بود بهم تو انتخاب فیلم کمک کنه صحبت کردیم

کلی  از کتاب هایی که خوندیم  حرف زدیم و  کلی از فیلم هایی که دیده برام گفت و کلا تونست از لیست سیاه خارج بشه😁

یه فیلم کره ای بنام من سایبورگ هستم ولی مشکلی نیست بین فیلمایی که بهم معرفی کرد هست که اخر هفته میخوام ببینمش 

من اگر برترسم غلبه کردم و شروع به نوشتن و کتاب خوندن کردم مدیون مجیدم قبلا میخوندم ولی نه به صورت درست حسابی

دوستی ما از همین وبلاگ و سال ۹۴ شروع شد و بهترین اتفاق زندگیم بودچون باعث شد عمیق تر با کتاب ها ارتباط برقرار کنم  نویسنده های عالی رو بشناسم وکتابهای خیلی خیلی خوبی بخونم

به غیر از اون مجید از اون دسته آدماییه که همیشه بین حرفهاش یه جمله طلایی داره که واقعا حال خوب کنه

چند وقت پیش بهش گفتم تو زندگیم به تنوع نیاز دارم خیلی تکراری شده ، بهم گفت فیلم ببین و یه لیست فیلم بهم داد . از اون لیست موفق شدم نصف فیلم آمیلی پولن رو ببینم که دوباره سعی میکنم کامل ببینم

ولی فکر کنم فیلمی که امروز معرفی کرد استارت خوبی باشه من سایبورگ هستم ولی مشکلی نیست

 

خلاصه از اون دسته آدماییه که حاضری به هرقیمت تو زندگیت نگهش داری 

 

 

خورشید جاودان
۱۴فروردين

سه تا اهنگ روسی دانلود کردم که با شنیدنش حس قدرت پیدا میکنم یه چیزی تو مایه های گنگسترهای دهه سی و چهل میلادی یا در حد مافیای روسیه😂

از اونجایی که کل تعطیلات تو خونه در حال دق کردن بودم و جایی نرفتم  با این  آهنگها و حس و حال گنگستریش همه ۱۳ روز رو عروسک دوختم مافیای عروسک ساز ترکیب متناقض ولی جالبیه

برای بار دوم میخوام  بیلی باتگیت رو بخونم و در نهایت پدر خوانده ببینم

البته قبلش کتاب پستچی همیشه دوبار در میزند رو تموم کنم 

۱۳ روز اول سال ۱۴۰۲ که تو این فضا گذشت بقیه اش رو خدا به خیر کنه😁

خورشید جاودان
۱۲فروردين

همیشه دوست دارم هدیه هام دست ساز خودم باشن و چون عروسک سازم هدیه دادن به خانمها راحت تره چون یه عروسک قشنگ میدوزم و هدیه میدم 

امامکافات روزیه  که بخوام به یک اقا هدیه بدم  خب چه اشکال داره از عروسک خوشتون بیاد ؟

کتاب هم گزینه ی خوبیه ولی خب اشکالش اینه دوستام کتابخوان های حرفه ای هستن چی بهشون بدم که نخونده باشن ؟

منم تصمیم گرفتم این مساله رو با طراحی عروسک از کتاب های بزرگسالان حل کنم

فکر کنم کسی مثل میله بدون پرچم از داشتن عروسک ویکنت دونیم شده خوشش بیاد

عروسک ابلوموف رو میدم مجید برادران کارامازوف هم میدم شایان هرچند اون فکر کنم از داشتن عروسک فیلسوفها بیشتر خوشش بیاد

ه به نظرم عروسک هیچ ربطی به جنسیت ادما نداره همونطور که کارتون نگاه کردن بزرگ و کوچیک نداره

این فکر هم بخاطر اینه که وقتی بسته ها رو باز میکنید با دیدن یه عروسک دختربچه مو فرفری شاخ در نیارید و به عقل من شک نکنید😂

 

تنها کسی که تکلیفم باهاش روشنه هانی چون جغد دوست داره

بیاین کتاب مورد علاقتون رو معرفی کنید عروسکش رو تحویل بگیرید😁

خورشید جاودان
۱۱فروردين

 

یه کتاب  بنام آدم های روستایی خوب  از نویسنده ای بنام فلانری اوکانر گرفتم 

که بخونم

اسم نویسنده به نظرم جذاب بود تو دهنم تصور کردم که این نویسنده شبیه نقش اول فیلم کازابلانکا خوشتیپ و جذابه راستش این اسم قشنگ این تصور رو تو ذهنم بوجود اورد

ولی وقتی سرچ کردم کل تصوراتم بهم ریخت 

مری فلانری اوکانر نویسنده آمریکایی ای دل غافل فلانری اوکانر فامیل نویسنده بوده😁

بعد از این کشف در افق محو شدم و نتونستم کتاب رو بخونم

اخه این چه تصوری بود چرا من فکر کردم فلانری اوکانر مرده؟ اونم شبیه مرد خوشتیپ و جذاب فیلم کازابلانکا😂

گذشته از بخش طنزش نتونستم با کتاب ارتباط برقرار کنم  و نخوندم بجاش ویکنت دونیم شده رو در عرض ۲۴ساعت تمام کردم و بیشتر ازقبل عاشق کالوینو شدم اولین کتاب بزرگسالی بود که تصویر،سازی شده بود و به جذابیت کتاب اضافه میکرد

علاوه بر این گیر دادن مادر جان به این کتاب هم عالی بود 

پرسید چی میخونی گفتم ویکنت دونیم شده براش توضیح دادم ویکنت لرد بارون و... القاب اشرافی هستند که در گذشته تو اروپا  به افراد میدادن و نهایتش بخشی از ماجرای نصف شدن مداردو رو براش گفتم

نگاه عجیبی بهم کرد و گفت بسم الله دا یو چنه ایخونی بخدا تو کَلویی

که ترجمه اش اینه مادر این چیه میخونی بخدا تو دیوانه ای

و این جمله برام خیلی آشناست و،شنیدنش عادیه چون موقع خوندن سلاخ خانه شماره پنج وونه گاتم همینو گفت🤣 

بهش گفتم دایه میخوام عروسکش رو هم درست کنم گفت عقل نداری چه کنم دیگه😁

مادر جان ما میگه یه چیز آسون بخون که منم وقت بیکاری بتونم بخونم همه اش کتابای عجیب غریب میخونی اونم خارجی 

موندم کتاب آسون از نظر ایشون چیه از کتابخونه براش بگیرم حداقل نیاد بگه دق کردم همه اش تو اتاقتی بیا بیرون 

 

خورشید جاودان
۰۷فروردين

از سال ۹۶ که تحقیق راجع به عروسک بومی و احیای عروسک بومی شهرمون رو شروع کردم همیشه دلم میخواست توانایی خاصی داشتم که مثل داستان ها و کارتون ها بتونم آرزوم رو براورده کنم

دوست داشتم یه کوله پر عروسک بردارم  برم دوردنیا بگردم و به مردم عروسک بدم وخوشحالیشون رو تماشا کنم سالها این ارزو تو دلم بود و بهش فکر میکردم

تا اینکه تو اینستا گرام پیج جهانگرد هموطنمون اقای امید غلامعلی پور رو فالو کردم چندسال پیش بین همون سالها که یادم نمیاد چه سالی بود به ایشون پیشنهاد دادم که اگر براتون امکانش هست عروسکهای بومی شهرمون رو با خودت ببر سفر به مردم دنیا هدیه بده یکی دوتا سفر یهویی پیش اومد و درنهایت هم کرونا شد تا اینکه بهمن سال گذشته بالاخره عروسکهای بومی ما با ایشون راهی سفر شدند و به افریقا و کشور نیجریه رفتند

در شهر لاگوس به بچه های نیجریه ایی با پیامی که همراه عروسکهابود تقدیم شدند پیام امیدوارم برایت پیام اور شادی باشد 

وامسال قرار برن آلمان پیش دوست اقا امید که در سفرهای اروپایی همراهشون بشن و به مردم اروپا تقدیم بشن

و من تونستم به آرزوم برسم و حال بسیار بسیار خوبی رو تجربه کنم 

همیشه فکر میکردم رسیدن به ارزوها خیلی سخته و اندازه خود ارزو برام دور از دسترس به نظر می رسید ولی هرچیزی به وقتش اتفاق می افته اونوقتی که تسلیم میشی و بیش از حد براش تلاش نمیکنی اونجاست که یه جایی تو کائنات ثبت میشه و نهایتش به دنیا و سیستمش میگی من تلاش خودمو کردم 

حالا نوبت تو و به بهترین نحو به ارزوت میرسی

درسته خدا خواسته های مادیم مثل پول و رفاه و... رو به این راحتی  براورده نمیکنه ولی بهم ثابت کرده اون خواسته هایی که مربوط به جمع و تمام انسانهاست و منفعت جمعی داره مثل این ارزو مثل ساختن کتابخونه 

و درکل حال خوب دنیا رو کمی راحت تر براورده میکنه

کافیه بهش فکر کنم و براش تلاش کنم و در نهایت بسپارم به سیستم دنیا و خدا

با همه سختی ها از اینکه کنارمه و حسش میکنم خوشحالم

 

خورشید جاودان