تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

بایگانی

۳ مطلب در خرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است

۲۹خرداد

کار دنیا رو ببین

یکی ایده پردازه و علم و توانایی  اجرایی کردن ایده اشو داره پول نداره

اونی که پولداره سواد اون کار رو نداره و از همه بدتر میخواد همه چی بنام خودش باشه

و خیلی بدترش اینه طرف بی پول ایده پرداز و کار بلد آدم چاپلوسی نیست زبون بازی بلد نیست و زیر پرچم کسی نمیره

یکی نیست به این بشر احمق بی پول بگه دوره زمونه عوض شده نه پول داری نه رابطه نه چاپلوسی بلدی پس ایده اتو بگذار تو کوزه

خورشید جاودان
۲۴خرداد

دلم میخواست یکی برام آواز بخونه فرقی هم نداشت کی

به دوستم پیام دادم و تا به خودم اومدم دیدم این منم که دارم براش قصه محلی میگم و بیت محلی میخونم

 

این روزها خیلی عصبانیم انگار هرچی خشم نهفته است مثل آتشفشان داره فوران میکنه 

تا مرز جنون چند قدمی فاصله دارم دو یا سه قدم به آخر خط رسیده ولی پررو تر از اینم که بخوام تسلیم بشم

کتاب مدیریت استرس از کتابخونه گرفتم و میخونم ولی فکر کنم کنار استرس باید برای خشمم هم فکری کنم

اول تیر میرم باشگاه ورزش شاید حالم بهتر بشه

 

مثل همیشه که زندگیم دو رو داشته نقاب میزنم و تظاهر میکنم همه چی خوبه 

ولی میدونم هیچ چیز خوب نیست اونقدر بد که گاهی تو خیالم اسلحه بدست میگیرم و دونه دونه عوضی هایی که ازشون متنفرمو درست مثل تو فیلمها میکشم اونوقت یه نفس راحت میکشم

خیلی سال پیش یه پارتنر داشتم که فکر میکرد من یه بره ام که اجازه میدم گرگها تیکه پاره ام کنن حقیقتش بره ای بودم که همه ادما رو دوست داشتم خیلی مهربون بودم و واقعا بی چشمداشت به همه محبت میکردم ،اینطوری حالم خوب بود

ایشون همیشه بهم میگفت اینقد گوسفند نباش لازمه یکم گرگ هم باشی 

اون موقع مقابلش جبهه میگرفتم و باز کار خودمو میکردم

اما الان که دیگه اون دختر مهربون نیستم میفهمم چی میگفت

اما هنوزم اون حدی که میخوام گرگ نشدم فقط تو خیالم از همه اونایی که آزارم دادن به هرنوعی انتقام میگیرم

 

قسمت خوب این روزای گند اینه فردا با دنیا و کیمیا دوتا از دانش اموزام میخوام برم بیرون تا ببینم چی میشه

خورشید جاودان
۰۳خرداد

از اقای سعادت پرسیدم آشپزیتون خوبه پاسخ داد بله

گفتم برعکسش من از آشپزی متنفرم بهتره بگم بلد نیستم و نمیخوام یاد بگیرم البته یه چیزایی بلدم ولی در کل متنفرم

خندید و گفت خب اینجوری کسی کشفت نمیکنه منظورش ازدواج بود

گفتم اتفاقا بهتر مگه زن چون زنه موظفه بشوره بپزه بسابه

راستش من برعلیه این تفکر سنتی شورش کردم مگه من خواستم دختر بدنیا بیام که تو جامعه سنتی ما برام نسخه بپیچن که بعنوان یک زن این وظایفمه؟ مردی که خدمتکار بخواد نه همسر همون بهتر منو پیدا نکنه

هروقت کسی تو خونه نبود که غذا درست کنه من درست میکنم ولی وظیفه ی مادام العمر من نیست

هیچوقت نخواستم اون دختر کدبانو باشم کلا از هرچی چهارچوب این مدلیه متنفرم

نهایتش هم مجبور بشم آشپزی کنم از دستور پختای تو اینترنت استفاده میکنم تو کارای خونه هم کمک میکنم اما نه همیشه هروقت حس کنم لازمه خلاصه من با ۴۲ سال،سن دختری هستم که آشپزیم اصلا خوب نیست و از بیانش اصلا ترسی ندارم 

 

چون من نه سیندرلا هستم نه کدبانو 

خورشید جاودان