چرخ واژگون کنم گر غیر مرادم گردد
سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۳۸ ق.ظ
یه عمری این بیت رو اینجوری اشتباه حفظ کردم
من نه انم که زبونی کشم از چرخ فلک
چرخ واژگون کنم گر غیر مرادم گردد
و همه اون عمر گذشته از این اشتباه لذت فراوان بردم و وقت نا امیدی همین اشتباه که تن حضرت حافط رو گویا تو گور می لرزونده حال دلمو خوب میکرد
حتی سر در این خونه هم با تیتر درشت نوشته بودم که جلو چشمم باشه و یادم بمونه که چرخ فلک به سازت نرقصید باید واژگون بشه و اونی بشه که تو میخوای
اما از روزی که دوستی متوجه ام کرد حضرت حافط از دست من رو ی ویبره است و اون شعر تو ذهنم پاک ودرستش
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
حک شد همه معادلاتم بهم خورد راستش نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم ، اشتباه خودم بیشتر از اصلاح شده اش بهم امید میداد هر جوری تو ذهنم بالا پایینش کردم که حسم بشه مثل روز آول نشد و اینجوری بود که برای همیشه پاک شد و با پاک شدنش
کم اوردم ، بریدم ، تسلیم شدم ، و خستتتتته
اینجوریاس که گاهی بعضی اشتباه ها جز اون مواد تبصره دار هستن و نباید به هیچ وجه کمر به اصلاحشون بست چون مسیری که سالها برای ساختنش زحمت کشیدی با یه اصلاحیه به طرفه العینی نابود میشه
۹۶/۰۵/۱۰
سلام
الان اینهمه خشونت لازمه برای زندگی عایا ؟
چرخ رو واژگون کنیم ؟
من یه پیشنهاد دیگه دارم
میگم زندگی رو مثل یه شهر بازی ببینیم
یه گاو مصنوعی مخصوص سواری هم اون وسط هست که ما باید سوارش بشیم
این گاوه همون زندگیه
خب ؟ پس ما سوار زندگی هستیم و داریم لذت میبریم
وقتی هم خوردیم زمین لبخند میزنیم ... بلند میشیم و ادامه لذت بردن از زندگی رو داریم . هوووم ؟ بهتر نیست ؟