چهار
تو حال خوبم دست از سرم بر نمیداره دلتنگی
به خودم میگم تو چی داری دختر که مدام دلت واسه خودت تنگ میشه ؟
هر چی میگردم تو خودم یه چیزی پیدا کنم که جواب سوالم باشه ،چیز خاصی پیدا نمیکنم که ارزش این حجم دلتنگی رو داشته باشه
وقتی از درک نشدن از طرف بعضی ادمای خاص زندگیم دلگیر میشم یا وقتی با خودم بد میشم تو بغل خودم جمع میشم و از خودم می پرسم خوبی ؟
وبه خودم میگم خوبم باز می پرسم مطمعنی؟ و جواب میدم بله در حالیکه میدونم دارم به خودم دروغ میگم و خوب نیستم
الانم به شدت دلم واسه خودم تنگ شده چون یکم دلگیرم حالم خوبه نگران نشید ولی امروز یه اتفاقی افتاد که باعث شد بفهمم هضم بعضی رفتارها یا گفتارهای من برای یه نفر خیلی سخته ، جوری که هنک میکنه ، شوکه میشه و خیلی هم تلخ که من اینو دوست ندارم
من تو تلخترین حالتم سکوت میکنم وگریه اون تو تلخ ترین حالتش حرفایی میزنه که اگه نگه بهتره ، خب خودش فراموش میکنه چون خوشبختانه حافظه ی خیلی فراری داره ولی من مثل گاو اون رفتار یا حرف رو تو ذهنم نشخوار میکنم و بدلیل حافظه ی قوی متاسفانه با تلاش و به سختی فراموش میکنم داشتن حافظه ی قوی وقتی بعد سالها بتونی دوست های دوران ابتداییت رو پیدا کنی و یادت بیاد که شهرزاد همیشه یه گیس بلند راپونزلی داشت یا سارا مامانش پرستار بود و... خوبه ولی دیگه هیچ کاربردی برای من نداره
البته همونجور که بدیها توش ثبت میشه و به سختی فراموش میشه خوبی های ادما رو هم به سختی فراموش میکنم
------------------
همیشه بهترین لحظات من وقتیه که با مامان تو اشپزخونه حرف میزنیم اغلب هم مشغول تجزیه تحلیل رفتارهامون هستیم
مثلن بحث از این جا شروع میشه که مامان فلانی اینو گفت یا فلان رفتار بده و...و تهش به این ختم میشه که خب حالا ایا ما هم همون گفتار و رفتار بد رو داریم راستش اگر عیب کسی رو می بینیم بخاطر اینه که دوتایی باهم با ریز ریز کردن رفتارهامون تو خودمون عیب یابی کنیم
معتقدم ادم نباید به خوب بودن خودش مغرور بشه وهمه بدیها رو واسه همسایه ببینه ، خب فاصله ی خوبی وبدی برای ادم یه خط به باریکی یه تار مو هست فقط کافیه پاتو بذاری اونطرف خط تا معادلات بهم بخوره ، ادم خوبه به طرفه العینی میشه ادم بده و برعکسشم صادقه
یه مقطعی از زمان من هم به خودم مغرور بودم ببین من رفتار بد دختر فلانی رو ندارم پس من چه دختر خوبیم ولی اشتباهی کردم که الان که بهش فکر میکنم میبینم این خواست خدا بود که گوشمو بپیچونه و بهم بفهمونه به خودم مغرور نشم خب خدا خیلی از این درسها بهم داده و منم خوب یادش گرفتم ولی روز وشب ازش میخوام مراقبم باشه اشتباه کردن یه چیزه اشتباهت رو تکرار کنی یه چیز دیگه از خدا میخوام من رو در حمایت و هدایت خودش قرار بده و مراقبم باشه غرورُ هم ازم دور کنه
آمین
هنوز پس لرزه های تغییر وجود داره دارم سعی میکنم حواسمو نسبت بهش پرت کنم
یه چیزی هم فهمیدم قبلن تخیل من دوای درد ها و ناخوشیام بود حالا نمیدونم چی تغییر کرده که وقت ناخوشی در دنیای تخیلیم به روم بسته است احتمالن چون فکرم مشغول یه موضوع دیگس
کمی گیجم و دلم میخواد مثل سابق که تخیل به صورت یه چشمه جوشان حال خوب کن بود وارد زندگی خیالیم بشم ولی فعلن موفق نبودم و سردرگم تو دنیای واقعی و بین ادمای وقعی موندم چیکار کنم