با ایننا زمستونو سر میکنم- با اینا خستگیمو در میکنم
يكشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۵۳ ق.ظ
اسفند وبوی عیدش
اسفند وهیجان زناو مردا وبچه هایی که مشغول خریدن
اسفند وخیابونای شلوغ
اسفند وماهی گلیا وسبزه های عید که گوشه کنار خیابون به چشم میاد
دستفروشای هزار رنگ
اسفند وانرژی مثبتش
اسفند وساختن طروف هفت سین
اسفند وخرید اجیل
اسفند وخونه تکونی ویژه اش
اسفند نازنین و دوست داشتنی
اسفندی که خبر ازتغییر میده رو عاشقانه دوست دارم
هر سال منتظر عید واتفاقای خوب سال جدیدم هرچند میدونم قرار نیست اتفاق خاصی بیافته ولی ادمی به امید زنده است
امید به فردایی بهتر و همین امید که باعث میشه هر روز چشم باز کنی وبه زندگی سلام کنی
خیلی وقت پیش یا شایدم وقتی بچه بودم کارتونی دیدم ، دخترکی مریض بود کنار پنجره اتاقش یه درخت بود که برگاش می ریخت ، دخترک با هر بار ریختن برگا حالش بدتر میشد و امید به زندگیش رو از دست میداد همسایه این دخترک پیرمرد نقاشی مریض احوالی بود که وقتی وضعیت دخترک رو میدید ناراحت میشد یه روز سرد طوفانی وقتی اخرین برگ درخت هم ریخت پیرمرد روی دیوار برگی نقاشی کرد مثل برگ واقعی و وقتی دخترک چشم باز کرد و اون برگ رو دید امیدوارتر شد وتونست با بیماریش بجنگه ولی پیرمرد همسایه اون روز مرده بود
همه این قصه رو گفتم که بگم انتظار عید و اتفاقای سال نو اگر هم اتفاق نیافته برای من حکم اون برگ نقاشی شده رو داره .
و امیدوارتر از قبلم میکنه
هر سال منتظر حال خوبم
امسال بابا نیست و جاش خالیه ولی بازم منتظر عید می مونم منتظر حال خوب وخبرای خوب
با اینا زمستونو سر میکنم
۹۶/۱۲/۰۶