پنجاه و نه
چیزی که میگم و احتمالا چرت ترین حرفی که تا الان ازم شنیدین و اینجا خوندین هرچند اون چیزایی هم که تابحال خوندین هم حرف حسابی نبود
وقتی ادمای نا امید و خسته از زندگی رو میبینم حسابی عصبانی میشم به خودم میگم تو چطوری تحمل میکنی این وضع رو اصلا چرا کم نمیاری ؟
چرا هیچ چیز تو شبیه آدمیزاد نیست اخه؟
بعد به خودم میگم تو اشکال داری وگرنه بیشتر ادمای دور و برت نرمالن همه از زندگیا شاکی ، همه خسته ، و...
احمقانه ترین قسمت این چرت و پرت نوشت اینه که دلم میخواد سرشون داد بزنم و بگم بابا میشه تحملش کرد میشه پذیرفتش دنیا اونقدر تیره و تار نیست ولی نمیشه
یه بار، فقط یه بار به بنده خدایی گفتم اگر جای من بودی چه میکردی در عرض یک سال پدر و مادرمو از دست دادم بیماری هم که در حال پیشرفت همین دوتا کافی یه فیل رو از پا دربیاره چه برسه یه ادم
در جواب گفت همه مثل تو نیستن
ته تسلیم شدن اون ادم چی شد؟ افسردگی شدید و خوردن مشت مشت قرص و عین جنازه خوابیدن های طولانی
واقعا گاهی از خودم می ترسم که چرا شبیه بقیه نیستم
مشکلات و ناراحتی مثل قند کنار چای جز زندگی روزمره همه ماست و خواه ناخواه آزارمون میده ولی به نظرم حد و حدودی داره و بعدش باید رفت سراغ زندگی عادی
سراغ مبارزه من برای مادرم بیشتر از سه روز عزاداری نکردم و روز چهارم با اینکه مرخصی داشتم رفتم مدرسه و غم و غصه ام رو به سبک خودم و تو خلوت خودم تسکین دادم
همه مثل تو نیستن
اونجاست که تو دلم میگم کاش بودن و حتی بهتر و مقاوم تر تا از زندگی لذت میبردن
میدونید همیشه به خودم گفتم اگر فلانی تونست پس من هم میتونم و ای کاش بقیه هم همین رو به خودشون میگفتن
از این بابت گفتم یه نوشته ی چرت چون میدونم به این ارزو یا خواسته تو دلم نمیرسم چون تا ادما خودشون نخوان کسی نمیتونه دیدگاهشون رو عوض کنه
با گفتن همه مثل تو نیستن فقط از زیر بار مسوولیت تغییر دادن خودمون فرار میکنیم
ما همیشه راه اسون رو انتخاب میکنیم عقبگرد و فرار چون تغییر دادن چیزی که سالها بهش عادت کردیم و باهاش زندگی کردیم سخت ترین کاری که یه ادم میتونه انجام بده ولی وقتی شد دنیا یه جور دیگه میشه
به هر حال قرار نیست که به همه خواسته هام برسم اینطور مواقع فقط تو دلم برای ارامش و خیر و صلاح طرف مقابلم دعا میکنم و می سپارمش به خدا
تنها کاری که تو اینطور مواقع میشه انجام داد