پوست کلفت شدگانیم
۱- خیلی وقته توان خرید کتاب رو از دست دادم قبلا از حقوقم مقداری برای خرید کتاب میگذاشتم کنار ولی از وقتی قیمت داروهام بطرز وحشتناکی رفت بالا اون مقدار کم رفت روی پول دارو
از طرفی نه کتابخونه ی درست درمونی داریم و نه کتابفروشی
تصمیم گرفتم کل کتابای کتابخونم رو دوباره خوانی کنم تا پاییز و زمستونم بگذره
از سالینجر ها شروع کردم
دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم تمام
رگتایم رو خوندم که بین سالینجر ها کمی فاصله بیافته و سالینجر زده نشم
هر چند سالینجرها اونقدر هیجان انگیز هستند که به شدت حالم رو خوب میکنند
ولی جانب احتیاط باید رعایت میشد
بعد از رگتایم جان چرند و پرند دهخدا رو خوندم و در حال حاضر فرانی و زویی جان در دست و در حال خوندنش هستم
از سالینجر ها ناتور دشت باقی مونده و بالا بلندتر از هر بلند بالایی
اینام تمام بشه یا میرم سراغ وونه گات یا روس ها
........................................
۲- به درجه ای از پوست کلفتی رسیدم که به جرات میتونم بگم به یه کرگدن تمام عیار تبدیل شدم فکر کنید اگه بجای بالا رفتن قیمت دلار و اوضاع نابسامان زندگی یه بمب اتم منفجر میشد و من یکی از بازمانده ها بودم هم باز عین خیالم نبود
میدونم اغراق آمیز به نظر میرسه ولی باور کنید کرگدن شدن یکی از ارزوهام بود
کرگدن موجودی که از عهد دایناسورها تا کنون تونسته دوام بیاره
شاید هم مثل نمایشنامه کرگدن اوژن یونسکو به بیماری داالکرگدن دچار شدم
به هر حال یا واقعا پوست کلفت شدم یا به خودم تلقین میکنم
بی خیالی و پوست کلفتی خیلی خوبه چون باعث وجه تمایزت میشه وقتی که ادمای اطرافت حرص میزنشون و برای خرید و انبار مایحتاجشون به فروشگاهها حمله میکنن تو یکی از داروهای اصلیت رو نداری بهتره بگم شش ماه که کمیاب شده و داره وارد ماه هفتم میشه و عین خیالت نیست به خودت میگی بیخیال یکم کمتر زندگی میکنم مگه چی میشه
به جایی می رسی که دیگه برای زنده موندن و زندگی کردن هم حرصی نداری
چه برسه خرید برنج رب گوجه وروغن
آزاد و رها و خوشحال
چون هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم
گاهی پیش خودم فکر میکنم چه خوب شد که خدا بابا مامانم رو برد پیش خودش و این اوضاع شله قلمکار زندگی رو نمی بینن حداقل نگران نیستن
از طرفی هم چه خوب که مجردم و بچه و زندگی ندارم که وابسته و نگرانش باشم
وگرنه تو این شرایط واقعا این همه دغدغه و نگرانی برای خانواده ها کمرشکنه