هالیوود
وقتی ادمای حال بهم زنی که اسمشون فقط ادمه و بقول بابام که به گویش محلی میگفت فلونی فقط سرش می سر آدمه رو مجبوری تحمل کنی
همه چی رو برای ساعتها میگذاری کنار و با تمام وجود خودت رو در چند صفحه باقیمونده کتاب هالیوود بوکفسکی غرق میکنی
جوری که انگار زمان ایستاده و تو لابلای سطرهای کتاب و کلماتش با چیناسکی همراهی
نمیدونم تا حالا گوشه لثه اتون وقتی دندون درد دارید نوک خلال دندون رو فرو کردین ؟ اونجایی که از نیمچه دردی که شبیه قلقلک دردناکه لذت بردین اون حس و حال مازوخیزیستی خفیف رو میگم دردتوام با لذت هالیوود هم برای من این حالت رو داره یک شخصیت الکلی سابق که یک فیلم نامه نوشته و قرار فیلم بشه ولی دین و دنیا دست به دست هم دادن که در حد مرگ بترکوننش
اونجا خودم رو میبینم وقتی که صبح بلند میشی و خبر خوبی راجع به یکی از چالش های سخت زندگی میشنوی و دوساعت بعد روزگار نامرد جوری میچرخه که اون خبر خوب میشه یک غصه بزرگ
چیناسکی منم تویی اونه ماییم
مایی که فقط زنده ایم یک درد مازوخیزیستی قلقلک طور خفیف که رهات نمیکنه چیناسکی سیلی که محکم تو صورتت میخوره و خودت رو بهت نشون میده و تو از درد قلقلک طور مازوخیزیستیش لذت میبری حداقل از دست اون ادمای حال بهم زنی که فقط سرشون شبیه ادمه خلاص میشی