تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

بایگانی

عمو مجید در قالب میله بدون پرچم نخل بی سر

پنجشنبه, ۲۲ دی ۱۴۰۱، ۰۷:۵۸ ق.ظ

میله بدون پرچم همسن عمو مجید منه راستش من تصور میکنم همسن عموم باشه مثل عمو مجیدم یه عالمه کتاب داره و کتاب میخونه و با اینکه ندیدمش و نمیشناسمش وفقط نوشته هاش رو خوندم هروقت بعد سالها دلتنگ عموم میشم میرم تو وبلاگش که شبیه کتابخونه عموم هست میچرخم 

سال ۶۷ لعنتی من کلاس اول بودم یادمه عمو کتاب ماهی سیاه کوجولو رو بهم داده بود بخونم و من با همون نیمچه سوادم به سختی میخوندم و گاهی هم میرفتم اتاق عمو برام چند خطی بخونه همینکه وارد اتاقش میشدم ناخوادگاه محو کتابخونش میشدم اتاق عمو مجید تنها جایی از خونه باباحجی بود که وقتی واردش می شدی نمیتونستی شیطنت کنی 

قبل از اینکه سیاهی ها عمو رو ببرن یه روز با عجله اومد خونه به مامانم گفت یه گونی کتاب بهت میدم ببر تو تنور بسوزون چون دایی و عموم باهم رفیق و همفکر بودن بین همه عروسها عموم با مامانم رفاقت خاصی داشت و همه حرفاش رو به مامانم میگفت 

اون روز یه عالمه کتاب با جلدهای چرمی که بزور پاره میشدند و بزور میسوختند تو تنور حیاط پشتی نابود شدن و من شاهد خودسوزی کتابا بودم کتابایی که سوختن تا باعث گرفتاری عموم نشن ولی چه فایده چند روز بعد یه عالمه سیاهی ریختن خونمون و عموم رو بردن 

وبعد از اعدام عموم دایه در اتاق عموم رو قفل کرد و تا زمانی که زنده بود اجازه نداد کسی وارد اتاق عموم بشه جز خودش وقتی دلتنگ عمو میشد میرفت اتاقش 

تا سالها فکر میکردم کتابها باعث مرگ عموم شدن تا بعدها که بزرگتر شدم فهمیدم کتابها باعث شدند عموم افکارش عوض بشه و دانا تر بشه و بخاطر افکارش و دانایی اش نتونستن بودنش رو تحمل کنند

شاید بعد این همه سال نشه افکار عموم رو تایید کرد و کلی هم بهش خرده گرفت ولی اون زمان مبارزه اینجوری بودو این روزها هم مدلش فرق کرده

شاید چند سال بعد به این بچه ها و طرز تفکرشون خرده بگیریم ولی نه عمومو نه هیچ جوان دیگری بخاطر طرز تفکرشون نباید کشته میشدن و کشته بشن

میله بدون پرچم رو ندیده و نشناخته دوست دارم چون باعث میشه میراث عمو مجیدم رو فراموش نکنم یه جورایی انگار در اتاق عمو مجید بعد این همه سال باز شده و من دوباره میتونم محو کتابخونش بشم 

بخاطر همین همیشه براش دعا میکنم که سلامت باشه و همیشه از کتابا برامون بنویسه چون نمیخوام عموم رو فراموش کنم

 

این نقاشی رو چند سال پیش برای میله بدون پرچم کشیدم  تصور من از آدمی که ندیدمش ولی وقتی در قالب عمو مجید قرار میگیره خوب می شناسمش هرچند خیلی کم باهاش زندگی کردم 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۲۲
خورشید جاودان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی