تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

بایگانی

چرا من

شنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۲۶ ب.ظ

امروز از اون روزایی بود که از دنده چپ بیدار شده بودم 

وقتی خرچنگ برگشت به دکتر گفتم چقدر میتونی نگهم داری گفت چقدر وقت میخوای گفتم اندازه ای که بتونم کل کتابای کتابخونم رو دوباره بخونم پرسید معمولا چقدر طول میکشه ؟ پاسخ دادم تقریبا یک سال 

دکترم اخلاق منو خوب می شناسه بخاطر همین پایه است

ولی واقعا خسته شدم اونقدر درگیر دست و پنجه نرم کردن با خرچنگ بودم که اصلا یادم نمیاد چند سال ازش گذشت میاد و میره و من همچنان زنده ام

 

باید به دکتر میگفتم تا یه همسر خوب پیدا کنم نگهم دار و از اونجایی که  من کلا قیدازدواج رو زدم فکر کنم دکتر باید قد نوح نگهم داره به عبارت دیگه عمر نوح رو داشته باشم تا بقول دایه ام خدا به راه راست هدایتم کنه😊 طلب عمر نوح داشتن

 برمیگرده به میل به زندگی که با همه سگی بودنش عجیب ادم دو دستی بهش میچسبه

فروردین ۱۴۰۲ تا به امروزش هر روز نوشتم چون هروقت نمیخوام به خرچنگ فکر کنم مدام حرف میزنم ولی واقعا بدبین و خسته ام هم نسبت به ادما هم نسبت به شرایطم

الان که از دنده چپ بیدار شدم این وضع منه شاید برعکسش فردا از یه چیزبهتر و یا حال بهتر نوشتم چون تحمل حال گند الان رو ندارم شاید فردا یه چیزی پیدا کردم که حالمو بهتر کنم هرچند یه برادر زاده کوچولو دارم که همه زندگیمه ولی به غیر از اون باید بگردم دلیل دیگه ای هم پیدا کنم

واقعا دلم میخواد برای اولین بار تو این همه سال بپرسم چرا من ؟ 

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۱/۱۹
خورشید جاودان

نظرات  (۳)

" مدام حرف میزنم ولی واقعا بدبین و خسته ام هم نسبت به ادما هم نسبت به شرایطم "

حق داری خورشید

کی بیشتر  از تو حق داره اینطوری باشه ؟

مردم برای خیلی کمتر از این چیزها کنترل خودشون رو از دست میدن و به زمین و زمان بد می گن

باز صد آفرین به تو که تا همینجاش هم تاب آوردی

ای کاش می دونستم در این شرایط چه باید گفت تا آرام بخشت باشه

برات آرامش آرزو می کنم .

پاسخ:
چیز خاصی حداقل برای من لازم نیست بگی
حال روحیم بهتر میشه 

" امروز از اون روزایی بود که از دنده چپ بیدار شده بودم  "

امروز بهتری

یا هنوز روی دنده چپی؟

پاسخ:
نه وقتی شروع میشه مدتی درگیرم باهاش ولی کسی نمیفهمه چون بروز نمیدم درونیه تا بیرونی

پیش از این اگر کسی، از جمله تو، درباره‌ی بیماری سرطان صحبت می‌کرد، چندان ملموس نبود. اما از مهرِ ۱۴۰۰، طوری با این کلمه مواجهه داشتم که حالا می‌تونم به‌سادگیِ یه آدم که فقط دو تا گوشه و لاغیر، بنشینم و صحبت‌های تو یا هرکس که راجع‌به‌ش حرف می‌زنه رو بشنوم. حق می‌دم به‌ت، گرچه به این حق‌دادن نیازی هم نداری‌. بذار تا زمانی که لازمه دنده‌ی چپ فرمانروایی کنه. و درباره‌ش مثل یک آدم معمولی حرف بزن. 

پاسخ:
دنده چپ که برای همه هست ولی خب مال من یکم طولانی تره😁 من که کلا با همه چی شبیه معمولی ها برخورد میکنم اخرش مجبوره بره پی کارش

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی