تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

تانگوی چند نفره

آرامشی که نیست در جنگی هم اگر حاضر نبودیم ، جنگی در ما حاضر بوده همیشه

بایگانی

نقاب

جمعه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۹:۲۴ ب.ظ

من افسرده ی بی حوصله رو تخت دراز کشیده کتاب  غول مدفون ایشی گورو رو دست گرفته و دل دل میکنه بخونه یا نخونه

من ظاهرا شاد عروسک ساز هی از این جلسه به اون نمایشگاه میره و کنار بچه ها خوش میگذرونه

من خشمگین و آسیب دیده تصمیم گرفته به روانپزشک مراجعه کنه و دارو بگیره

من .....‌‌

من......

من....‌

من...

خسته شدم از این همه شلوغی و واقعا دلم درونی اروم میخواد

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳/۰۲/۲۸
خورشید جاودان

نظرات  (۳)

کاش یه شعر زیبا داشتم برات می نوشتم اینجا

کاش یه فنجون چای می تونستم بهت بدم

نه 

چای با لیوان دسته دار بیشتر حال میده.

موافقی؟

هیچ می دونستی درون شلوغ تو آرزوی درونهای حوصله شون سر رفته است؟

خوشحال شدم ستاره ی وبلاگت روشن شد؟

خوب و خرم هستی؟

پاسخ:
سلام
خوب و خرمی رو نمیدونم فقط میگذرونم
چای تو لیوان دسته دار رو هستم اومدم تهران دعوتم کن چای اونم تو لیوان دسته دار

" من افسرده ی بی حوصله رو تخت دراز کشیده کتاب  غول مدفون ایشی گورو رو دست گرفته و دل دل میکنه بخونه یا نخونه "

 

بی حالی و بی انگیزگی وضعیت اکثر ماهاست

نمی دونم فرقش با افسردگی چیه

همونه یا یکی از حالاتشه

من هم  خیلی اوقات

همون کارهایی که قبلا دوست داشتم انجام بدم هم

دیگه برام جذاب نیست

حتی پول درآوردن هم برام بی اهمیت شده

یا خوندن کتاب های چند جلدی کلاسیک که زمانی

برام عادی بود تبدیل به عذاب شده و حوصله ام دیگه نمیکشه

اینها رو گفتم تا ببینی این وضعیت منحصر به تو نیست

من که برای رهایی

به هرکار باقی مونده که هنوز میلم بهش می کشه چنگ انداختم

چند ماهه که دیگه صبح زود نمیرم دوچرخه سواری

بعد این مدت و سیر صعودی دوباره وزنم

چند روزیه صبح زود می رم پیاده روی

اینو دارم جایگزین اون می کنم

چکار کنم ؟

نمی تونم بذارم بخاطر بی میلی به دوچرخه سواری

انقدر چاق بشم که بترکم !!!

فقط خودم می تونم بفکر خودم باشم

 

 

" من ظاهرا شاد عروسک ساز هی از این جلسه به اون نمایشگاه میره و کنار بچه ها خوش میگذرونه "

پس چکار باید بکنی ؟

غمگین و بغض کرده بشینی یه گوشه ؟

چیزی تغییر می کنه؟

اینطوری لااقل بچه ها از نعمت داشتن یه  همراه خوب برخوردار میشن

چیزی که شاید پدر یا مادر نتونن بهشون بدن

 

من هم در محل کار بیشتر اوقات سرحال و پرحرفم

اما

وقتی میام خونه دوباره بی حوصله و بی انگیزه میشم

ظاهرا این دوگانگی رو خیلی هامون داریم

 

 

" من خشمگین و آسیب دیده تصمیم گرفته به روانپزشک مراجعه کنه و دارو بگیره "

 

کار خوبیه

شاید نیاز به دارو نباشه و صرفا صحبت و بیان زندگیت برای یه فرد امین

بتونه آرومت کنه

هر چند با شناختی که من از تو و محیط زندگیت دارم

شک دارم بدون تغییر شرایط زندگیت

  بشه تغییری در وضعیت

زندگی ات ایجاد بشه 

برای خیلی از ماها

جدا شدن از محیط زندگی مون  منشا تغییرات مثبت بوده

چیزی که برای تو امکانش نیست

یا نمی تونی بهش برسی

 

 

 

" خسته شدم از این همه شلوغی و واقعا دلم درونی اروم میخواد "

اگر اون مسافرت دم عید رو می رفتی خیلی برات خوب بود

هنوز هم هوا در خیلی از جاها خوبه

دنبال یه تور چند روزه ارزون بگرد

تور به مناطق خنک تر و سر سبز تر

باور کن چند روز دور بدون از محیط زندگی ات و آدمهاش

بدون داشتن مسولیت کاری از هر جورش

خیلی روحیه ات رو ترمیم می کنه

 

 

 

پ.ن 1:

چه خوب کردی نوشتی

باز هم بنویس

حداقل سبک میشی

اون وجه اینستایی ات بیانگر حالت روحی ات نیست

همون طور که قبلا هم گفتی ویترین کاری تو هست

و چیزی ازش در مورد وضعیت ات نمیشه فهمید

 

پ.ن 2 :

شاگرد خیاط قبلا یه بفرما بهت زده بود

بد فکری نیست اگر شرایط مساعد باشه یکی دو روزی

ببینیش و کمی تهران گردی کنی

محیط تهران علی رغم دود و دم  و ترافیکش خیلی

دل آدم رو باز می کنه

آدم اونجا احساس غریبی نداره

 

 

 

 

 

 

پاسخ:
مسافرت بعد امتحان بچه ها 
باز خوبه ادم میفهمه تنها نیست بقیه هم بی حال و حوصلن
اینجوری تحملش اسونتره

منِ زیر کتاب‌ها مدفون...

که هوای دنیای بیرون نخورد به سرم که نبینم در چه کثافتی نفس نفس می‌زنم....

پاسخ:
اینقدر نقاب زدم که یادم رفته خود واقعیم کدومه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی