قصه معمولی از یک ادم معمولی
پنجشنبه, ۴ آذر ۱۴۰۰، ۰۱:۵۶ ب.ظ
یه روزی اینجا می نوشتم که منفجر نشم و هیچوقت فکر نمیکردم شنیدن قصه ی یه ادم معمولی برای کسی جذاب باشه قصه خودش ، عروسکها و کتاباش قصه جنگیدنش برای زندگی
ولی الان با تعریف کردن قصه ام و گفتن از کتابا و عروسکهام که چطور باعث شدن من زنده بمونم در قالب یه وبینار قرار تو روستای محل کارم کتابخونه بسازم
تا زندگی خودم کتابها و عروسکها معجزه گر بودند و الان دوست دارم بقیه هم این معجزه ها رو تجربه کنند
بخاطر همین معجزه ها بود که چهارساله تو حوزه قصه های محلی و عروسکهای بومی فعالیت میکنم چون وقتی بچه بودم یک عروسک و یک کتاب وقصه اش سرنوشت من رو عوض کرد
۰۰/۰۹/۰۴