سکوتم از رضایت است
این روزها هم برگه امتحانی صحیح میکنم و هم عروسک میدوزم معجون عجیب و باحالیه خلق عروسک و نمره دادن
وقتی دانش اموزا گند میزنن به امتحانا میرم،سراغ عروسک و وقتی حرص خونم میاد پایین برگه صحیح میکنم :)
زمان لرزه وونه گات رو تموم کردم و دلم میخواد کتابی از احمد محمود بخونم شاید برم سراغ مدار صفر درجه یکم هیجان لازمم خوندن کتابهای محمود آدرنالین خونم رو بالا می بره
همسایه ها رو هم به مجید امانت دادم و منتظرم بخونه و نظرش رو بپرسم
این روزها به هیچ چیز خاصی فکر نمیکنم و تقریبا آرومم این سکون فکری رو دوست دارم انگار سرم خالی از همه چیز شده ، یک فرصت خوب برای استراحت ذهنم پیش اومده ،هروقت میخوام به ذهنم استراحت بدم میرم تو اتاق و شروع به ساختن عروسک میکنم با هرکوکی که میزنم حالم بهتر میشه
چه انرژی خوبی در نوشته بود...
این روزا سکوت ذهن واقعاً حال آدم رو بهتر میکنه...